دختران و زنان در عصر جاهلیت دارای هیچگونه ارزش انسانی و اجتماعی نبودند، بهطوری که تنها وظیفه آنها خدمت به مردان و به دنیا آوردن فرزندان و مخصوصاً فرزند پسر برای شوهرانشان بود. در جهالت و گمراهی مردمان آن دوران همی بس که اگر زن بارداری دختر به دنیا میآورد، دیگران از او کناره میگرفتند و او مجبور بود مدتی در انزوا به زندگی ادامه دهد. حتی گاهی والد نوزاد، او را زنده به گور میکرد و مادرش هیچگونه حق اعتراض در دفاع از فرزندی نداشت که برای پرورش و رشد او ماهها در رحم خود متحمل رنج و سختی شده بود.
در میان مردم سرزمینهای دیگر و پیروان ادیان گوناگونی که از دین اصیل خود فاصله گرفته بودند نیز وضعیت زنان بهتر از این نبود؛ مثلاً یهودیان زن را جزئی از ارث پدر به شمار میآوردند. تولد یک پسر، جشن و سرور به دنبال داشت؛ ولی تولد یک دختر غم و اندوه به بار میآورد.
در تفکر مسیحیان نیز زن در بعضی از جوامع از حق استقلال حیات محروم و حیات او به حیات شوهر وابسته بود، بهطوری که پس از مرگ شوهر، دیگر حق زندگی نداشت. زنان حتی در بسیاری از جوامع پیشرفته هم نسبت به اموال خود هیچگونه حق تصرف نداشتند و کمترین حقوق اقتصادی نیز برای آنها در نظر گرفته نشده بود.
با ظهور اسلام، غبار مظلومیت و ذلت از وجود این مخلوق الهی پاک و کرامت ذاتی زن هویدا شد. اسلام ندای تساوی حقوق بین زن و مرد سر داد و به این موضوع اشاره کرد که خلقت زنان و مردان از حقیقتی واحد سرچشمه گرفته است. قرآن کریم به صراحت تفاوت میان زن و مرد را نفی میکند. خداوند در آیه ۱۳ سوره حجرات هم به خاستگاه مشترک آدمیان و حقیقت واحدی که زن و مرد از آن آفریده شدهاند، اشاره کرده و هم ملاک ارزشگذاری و برتری انسانها را تقوا دانسته است: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ؛ هان ای مردم! همانا ما شما را از یک مرد و یک زن آفریدهایم و شما را به هیئت اقوام و قبایلی درآوردهایم تا با یکدیگر انس و آشنایی یابید؛ بیگمان گرامیترین شما در نزد خداوند، پرهیزگارترین شماست که خداوند دانای آگاه است.»
شرایط دختران و بانوان بعد از ظهور اسلام
قرآن به صورت آشکارا و با کمال صراحت در آیات متعددی راجع به شخصیت و حقوق زنان سخن گفته است. اسلام نه فقط بر یکسانی سرشت و فطرت زن و مرد و حقیقت انسانی آنان تأکید کرد، بلکه این موضوع را یکی از آیات الهی دانست و این همسانی را مایه سکونت، انس و الفت بین زن و مرد به شمار آورد: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ؛ و از نشانههای قدرت و ربوبیت او این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنارشان آرامش یابید و در میان شما دوستی و مهربانی قرار داد؛ یقیناً در این کار شگفتانگیز، نشانههایی است برای مردمی که میاندیشند.»
به این ترتیب، جایگاه، شأن و هویتی مستقل برای زن منظور و قدر و منزلت وی بیش از پیش آشکار شد. خداوند در آیه ۱۲۴ سوره نساء نیز به صراحت اشاره میکند که زن و مرد از نظر کرامت و حرمت یکسانند و اینچنین با صراحت، خط بطلان بر مکاتب انحرافی کشید که زن را از وجودی پستتر و طفیلی مرد میدانستند و نگاه تحقیرآمیز به او را نادرست دانست.
در کلام الهی، توازن بین زن و مرد در خصوص استعدادهای روحانی و رشد معنوی رعایت شده و تعالی و کمال فقط در مردان منحصر نشده است. خداوند در جای جای قرآن از زنانی یاد کرده که حتی پیامبران زمانشان نیز نسبت به جایگاه معنوی آنان غبطه خوردهاند. دختران و بانوان گرانقدری همچون حضرت مریم(س)، مادر و خواهر حضرت موسی(ع)، همسر فرعون و...، نمونههایی از این دست هستند.
در حالی که در آموزههای بسیاری از ادیان درباره برقراری ارتباط جنسی قانونمند با بانوان نوعی بدبینی وجود داشت، اسلام تجرد را پلید دانست و علاقه به زنان را جزو اخلاق انبیا معرفی کرد. پیامبر(ص) در این خصوص فرمود: «من به سه چیز از دنیای شما علاقهمندم؛ بوی خوش، زن و نماز.»
برتراند راسل در اینباره میگوید: «در همه ادیان نوعی بدبینی به علاقه جنسی یافت میشود، مگر در دین اسلام. اسلام از نظر مصالح اجتماعی، حدود و مقرراتی برای این علاقه وضع کرده؛ اما هرگز آن را پلید نشمرده است.»
اسلام بهمثابه منجی و مدافع حقوق زنان در طول ۱۴ قرن، بدعتها و نظریههای ناصواب و مغرضانه را درباره زنان تقبیح کرد، به حمایت از آنان پرداخت و در عین حال، حدودی مشخص کرد تا نظام و سامانههای اجتماعی و حقوقی انسانها به فساد کشیده نشود. اسلام دین و مکتبی میانهرو درباره زن و حقوق او بود. نه در آن حد آزادی و اختیار به زن داد که از لحاظ عوامل طبیعی برای او مضر باشد و نه زن را چنان تحقیر کرد که او را فاقد حقوق اولیه بداند. تجربه تاریخی نشان داد که زن بعد از ظهور اسلام، چندین برابر به پیشرفت، تعالی و موفقیت دست یافت.
الگوهای دخترانه قرآن
قرآن کریم در مواضع گوناگون، دخترانی مقتدر، با ایمان و کارآمد را بهمثابه الگو و نمونه معرفی میکند. یکی از شاخصترین این دختران، حضرت مریم(س) بود که در قرآن وقایع زندگی او به صورت مفصل ذکر شده است.
دوران بارداری مادر حضرت مریم(س) مصادف با اوج انحطاط آیین یهود و سلطه کاهنان منفعتطلب بر مردم بود. قدرت و نفوذ آنها به حدی بود که هر صدای حقجویی را که به دفاع از دین اصیل موسی(ع) بلند میشد، در نطفه خفه میکردند. حضرات زکریا، یحیی و مسیح، نمونهای از این افراد حقجو و اصلاحطلب بودند که همواره با دشمنی کاهنان مواجه میشدند.
در چنین شرایطی، مادر حضرت مریم(س) تحت تأثیر آموزشهای پیامبر خدا، یعنی حضرت زکریا با آموزههای واقعی آیین موسی(ع) آشنا بود و بنابراین از خداوند داشتن فرزندی را طلب میکرد که آیین موسی(ع) را جانی دوباره ببخشد و نام خداوند و دین موسی(ع) را در جامعه زنده کند. این مادر باردار بدون اطلاع از جنسیت فرزند خود، او را وقف ترویج آیین یهود کرد؛ اما در جامعه آن روز، دختران حق تحصیل و عبادت در کنیسه را نداشتند. هنگامی که مادر مریم(س) وضع حمل کرد، متوجه شد که خداوند فرزند دختری به او عطا کرده و نگران از نحوه اجابت نذرش بود که به او خطاب شد: «و خدا به آنچه او به دنیا آورد، داناتر بود و پسر مانند دختر نیست.» (آیه ۳۶ سوره آل عمران) احتمالاً این عبارات بیانگر برتری جایگاه حضرت مریم(س) بر پسری بود که مادر انتظار تولدش را میکشید.
در آیاتی دیگر از قرآن، خداوند وقایع زندگی مریم(س) را به تصویر میکشد که او چگونه برخلاف تمایل روحانیون یهود، به اذن الهی وارد کنیسه و سپس معلم تورات میشود و این کتاب آسمانی را چنان تدریس میکند که پایههای قدرت کاهنان به لرزه میافتند.
از آیه ۴۲ سوره آل عمران چنین برمیآید که حضرت مریم(س) رسالتی الهی برای تعلیم و تربیت داشت. جایگاه معنوی مریم(س) چنان والا بود که از یک طرف، فرشتگان با او سخن میگفتند و از طرفی دیگر، اجازه حضور در محراب و عبادت به او عطا شد. مریم(س) وظیفه داشت تا زمینه ظهور آخرین منجی بنیاسرائیل را فراهم کند و قرآن کریم اینچنین زیبا، حضور تأثیرگذار اجتماعی یک دختر را به تصویر کشیده است.
الگوی دیگری که قرآن از نحوه زیست دختران سرآمد ارائه میدهد، حضور شاخص و مؤثر دختران شعیب در عرصههای اجتماعی و اقتصادی است. این دو دختر به شغل چوپانی مشغول بودند و به گونهای مسئولیتهای این شغل سنگین را انجام میدادند که کوچکترین لطمهای به گوهر عفاف و حیای آنها وارد نشود. این نکته را میتوان از آیه ۲۳ سوره قصص فهمید، آنجا که حیای آنها مانع از اختلاطشان با مردان در هنگام سیراب کردن گوسفندان میشد. قرآن همچنین نوع راه رفتن این دختران را به تصویر کشیده و آن را با حیا و آزرم توصیف کرده است. این دو دختر در کمال متانت و وقار، کمک موسی(ع) را برای سیراب کردن گوسفندان پذیرفتند.
ویژگی دیگر آنها، هوش و ذکاوتشان بود که در ملاقاتی کوتاه، شایستگیهای شخصیت موسی(ع) را درک و پیشنهاد استخدام او را با پدر مطرح کردند. علاوه بر این، پختگی و درک اجتماعی بالای دختران شعیب سبب شد تا آنها به ویژگیهای مبرز شخصیت موسی(ع) پی ببرند و او را برای همسری خود انتخاب کنند و این علاقهمندی را با حیای خاص و در قالب درخواست استخدام موسی(ع) برای کارگری با پدر در میان بگذارند.
در سراسر قرآن، هیچ کجا زنان و دختران خانهنشین که فاقد هر نوع حضور مؤثر اجتماعی باشند، مورد تمجید قرار نگرفتهاند. سیره قطعی پیامبر(ص) در نحوه رفتار و تعامل با زنان و دختران و حضور فعال اجتماعی حضرت فاطمه زهرا(س) در عصر پیامبر(ص) نیز مؤید این موضوع است که زنان باید نقش کلیدی و مؤثر خود را در وقایع اجتماعی و فرهنگی جامعه مسلمان به منصه ظهور برسانند.
در دوران حیات پیامبر(ص) نیز چنین بود و زنان در موضوعاتی همچون بیعت، حضور در پشت جبههها، هجرت و...، حضور پررنگ و مؤثر داشتند. دین مبین اسلام برخلاف نظامهای دیگری که منافعشان در حضور مطلق زنان در خانه یا در حضور حداکثری در جامعه بدون رعایت هیچ قید و شرطی بود، راهی میانه در پیش گرفت؛ راهی که در میانه نظام مردسالار و نظام لیبرال دموکراسی و سرمایهداری، در پی حضور کارآمد و مؤثر زنان در جامعه بود. بدیهی است که حضور اجتماعی مؤثر دختران و زنان به مفهوم حضور تماموقت آنان در عرصههای گوناگون اجتماعی نیست، بلکه آنچه مهم و مدنظر دین اسلام به نظر میرسد، کارآمدی، مؤثر و بهنگام بودن این حضور است.
الههسادات بدیعزادگان
نظر شما